تکپارتی جدید با همکاریِ یه فندق🙂💗

" از پنجره ی شرکت بهش نگاه می کردم، روی صندلی نشسته بود و با کیوتیِ زیاد درحال خوردن ناهارش بود ...
با هر حرکتش، قلبم بیشتر و بیشتر براش می تپید ...
اونقدر زیبا به نظر می رسید که دلم می خواست برم پیشش و همه چی و بهش بگم!
اما جرئت ش رو نداشتم ... اگه قبولم نکنه چی؟ ... اگه دوسم نداشته باشه چی؟...
این افکار باعث می شد که فقط از دور قربون صدقه ی دختر کوچولوم برم..."

' روی صندلی نشسته بودم و نهارم رو میخوردم ، خیلی گرسنه بودم..
به قدری که می‌خواستم ظرف رو هم بخورم..
سرم رو بالا آوردم و به پنجره‌ای نگاه کردم که برای اتاق رئیس بود..
رئیس خیلی جذاب بود..
خوش به حال زنش..
یه دفعه به خودم اومدم و لب زدم: آه..دختر تو چت شده؟..نباید به اون علاقمند بشی..فکر کردی قبولت می‌کنه؟
سرم رو انداختم پایین و ادامه نهارم رو خوردم '

"ی دفعه نوتیف پیامِ گوشیم اومد... گوشی رو از روی میزِ چوبی آهسته برداشتم و با خوندن پیام خون جلوی چشم هام رو گرفت،
با حرص گوشی رو توی دستم فشار دادم و به منشی خبر دادم که سریعا خانم یانگ به دفتر بیاد...
روی صندلی نشستم و با حرص به پیام نگاه کردم « می دونستید خانم یانگ با آقای چوی قرار می زارن؟ خیلی به همدیگه میان»
پاهامو آروم به زمین می کوبیدم که صدای در اومد"

'بعد از اینکه نهارم رو خوردم ، بلند شدم و رفتم اتاقم..
داشتم پرونده هارو بررسی می‌کردم که منشی وارد شد و لب زد: خانم یانگ..رئیس با شما کار دارند.
یه لحظه استرس گرفتم..از بچگی اینطوری بودم...هروقت کسی باهام کار داشت استرس وجودم رو فرا می‌گرفت..
بلند شدم و رفتم سمت اتاق رئیس..
وقتی رسیدم...در زدم و منتظر جواب رئیس موندم'
"سرم رو بالا بردم ... اوه ... بلاخره دختر کوچولوم اومد...
سعی کردم حرصی که توی وجودم بود رو پنهان کنم: به به خانم یانگ... بدون معطلی میرم سر اصل مطلب!
از روی صندلی بلند شدم و با قدم های اروم نزدیکش شدم: قضیه ی قرارت با اون مرتیکه ی نردبونِ چهار چشم چیه؟"

'وارد اتاق شدم..
تعظیم کوچیکی کردم و لب زدم: کاری داشتید رئیس؟
با این حرفش..اضطرابم بیشتر شد..
خیلی نزدیک بودیم و این باعث می‌شد که تپش قلبم زیاد بشه..
لب زدم: منظورتون..منظورتون چیه؟..من مگه با کسی قرار میذارم؟..و خودم خبر ندارم‌؟ '

"پوزخندی زدم و نفس عمیقی کشیدم...گونه اش رو با انگشت شست نوازش کردم: اوه.. خوبه... توی این فکر بودم که گردنِ اون چوی رو بشکونم"

ا.ت به قلمِ:@Vanilla_a
جین به قلمِ:@park_violet
دیدگاه ها (۶)

پارت دوم:))

حیحححح

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط